top of page

حماسه‌های ماجد مصطفی سلطانی !


١- هنوز آنطوریکه‌ شایسته‌ی ماجد است، حماسه‌هایش مدون ونوشته‌ نشده‌ اند . می باید روی مقبره‌ ماجد نوشته‌ شود :

اینجا مقبره‌ جنگاوری نستوه‌ است که‌، در نبرد با جهل و استبداد قرن ، در میدانی محبوس و تنها با اسلحه‌ی ایمان قهرمانانه‌ جنگید ومرگش تجلی رهائی انسان از اسارت بود. ماجد در زندان تبریز که‌ زندانی هراسناک و جانفرسا بودو،‌ پولاد را خم میکرد با سربلندی مقاومت کرد و در برابر حکومت ترور و جنایات فاشیزم اسلامی ایران هرگز اراده‌اش خم نشد. در هنگام تیرباران سیمائی ملول و قاطع داشته‌ است. سراسر زندگی ماجد با پیکار و حمایت از حقوق محرومان گذشته‌ است. ماجد هنگامیکه‌ به‌ مریوان برگشت و نشستی با رفقای همرزمش داشت کمبودها و نبود مدیریت و رهبری را تشخیص داده‌ و در نامه‌ای به‌ تشکیلات کومەلە کە انتقادهای سازنده‌ای را در بر میگرفت به‌ مشکلات و مسئله‌ی زنان اهمیت فراوان داده‌ بود . ماجد بسان یک انسان سیکولار پدیده‌ مردسالاری را در تشکیلات مانع بازدارنده‌ای ارزیابی کرده‌ بود و در مورد زنان اعتقاد داشت : زنان را باید از صورت" یک موجود دلربا و ظریف " خارج کرده‌ و به‌ آنان حق مبارزه‌ و تلاش و پیشرفت داده‌ شود. او مخالف سر سخت سنت های قدیم و بازدارنده‌ بود . ماجد یکی از پیشگامان مسلم دوره‌ خفقان قرون وسطائی، دیکتاتوری و فاشیزم جمهوری اسلامی است. این سلحشور مظهر صفا، مهربانی و انسانیت بود. رنجهای ماجد در زندان تبریز وصف ناپذیر بوده‌ که‌ در آن نبرد تاریخی، استقامت، پایداری و جسارت عظیمش افسانه‌ شد. هنگامیکه‌ ماجد در اسارت بود همزمان دختر عمو، فایزه‌ و امجد نیز در اسارت دژخیمان بودند .

٢- ماجد شهرت خود را پس از مرگ حاصل نکرد و حقیقتأ در زمان حیاتش از چنین مواهب و خصلت های ممتاز یک انقلابی بهره‌مند بود. ماجد با مرگش جوابی منطقی و علمی به‌ پدیده‌ " تقیه‌" که‌ خود نوعی ماکیاولیزم در ارتجاع مذهبی است، داد . فاشیزم اسلامی توانسته‌ بوسیله‌ دین که‌ پرده‌ی خوش نقش و نگاری است هر نوع جنایت را بپوشاند . تقیه‌ ، سیاستی است که‌ در آن رهبران جمهوری اسلامی میتوانند به‌ همه‌ نوع سلاح ، تاکتیک و اعمال مغایر با اخلاق و فضیلت های انسانی پناه برند.

٣- ماجد در معنای وسیع کلمه‌ جهان وطن و یک انترناسیونالیست همه‌ جانبه‌ بود و مرگش درقصاب خانه‌ و بیدادگاه‌ تبریز آنرا اثبات کرد . ماجد روحی بیقرار و دلی مالامال از امید داشت. ماجد یک پێشمرگ دلیر، یک سیاستمدار هوشمند، یک رهبر خستگی ناپذیر، یک مدیر لایق، یک کادر موفق ،یک دانش پژوه‌ خردمند و توانا، متفکری بینا و سیکولار و سیمای درخشان مبارزات طبقاتی و ملی جامعه‌ ایران بود. ماجد با همه‌ی" فراسو باوران" همگام و همسو بود . ماجد کتاب تاریخ را در صفحه‌ء سفیدی گشود و با وصیت نامه‌ وآخرین پیام هایش، نام خویش را ثبت کرد .

٤- ماجد در تداوم مبارزات و پیکارهایش و بمنظور ایجاد تسهیلات مادی و معنوی مرزها را در نوردید و از طریق کشور ترکیه‌ و یونان و ایتالیا به‌ آلمان غربی رفت و در این سفر پر مخاطره‌ که بارها‌ در یک قدمی مرگ قرار گرفت بعضی از روشنفکران را دیدار کرد و مقدار معتنابهی کمک مالی جمع کرد و با خود به‌ کردستان آورد و در اختیار جنبش قرار داد.

٥- ماجد چشمه‌ای از پاکی، رودخانه‌ای از عشق، رنگین کمانی از امید ،فروغی در تاریکی و سلسله‌ جبالی از جسارت بود .

٦- در مراسم یادواره‌ی جنبش سال ١٣٤٧ و قدردانی از رهبران این جنبش، ماجد از طرف کمیته‌ای که ‌در منزل من ( رشاد) در محله‌ی چهار باغ سنندج تشکیل شده‌ بود ، انتخاب گردید،تا در گورستان تایله‌ی سنندج سخنرانی کند.اسامی کمیته‌ ی برگزاری مراسم و تجلیل از جانباختگان سال ١٣٤٧ خورشیدی عبارت بودند از: ایوب نبوی، مصلح شیخ الاسلامی،بهروز سلیمانی،عطا رستمی، ماجد مصطفی سلطانی، حسین پیرخضری، کاک فواد، عبدالله‌ بابان و عزیزان دیگری که‌ بعلت گذشت زمان اسامیشان را بخاطر نمی آورم. ماجد با احساسی شکوهمند، متانت و صمیمیت و با بیانی شیوا و رسا، نطق تاریخی را بیان کرد و از طرف حضار با تقدیر فراوانی روبرو گردید. این نطق تاریخی توسط چریک های فدائی خلق ایران ضبط شده‌ است و به‌ این امید که‌ روزی آنرا به‌ آرشیو جنبش انقلابی کردستان باز گردانند .

٧- ماجد در دانشکده‌ پزشکی دانشگاه‌ رازی کرمانشاه، همواره‌ با اساتید و پیشروان جنبش دانشجوئی دانشگاهای ایران و خصوصأ دانشگاه‌ بوعلی سینای همدان ارتباط تنگاتنگی داشت . در این راستا با دکتر داریوش نویدی که سمت استادی داشت ‌و در آن زمان از امریکا برگشته‌ بود در تماس مستقیم بود. جنبش های دانشجوئی در سالهای پیش از قیام اعتبار خاصی داشتند و ماجد یکی از پیشگامان این جنبشهای وسیع و فراگیر بود. ماجد به‌ خط سیکولار و چپ تعلق داشت و همیشه مبلغ تفکرات مارکسیستی و بالنده‌ بود .

٨- پیکر خونین ماجد باهمت دایه‌ بهیه‌ و کمک شیرزنانی مانند فرشته‌خانم و ستارە خانم ... از گورستان تبریز بیرون آورده‌ شد و به‌ سنندج و مریوان و سپس به‌ "تاله‌ سوار" منتقل گردید و در جوار سایر جانباختگان به‌ خاک سپرده‌ گردید. ماجد از مبارزینی بود که‌ نامی پر ارج و جاویدان در تاریخ مبارزات خلق کرد باقی نهاده‌ است .

٩- ماجد در سراسر زندگیش با افکار عقب مانده، تحجر مذهبی و جمود فکری و با انگیزاسیون و تفتیش عقایدو سراب های بی بنیان دینی که‌ فاشیزم اسلامی مروجش است، در تضاد بود و همیشه‌ از ایده‌های رادیکال و پویا دفاع میکرد.

١٠- ماجد شادمان و گشاده‌ رو ، مهربان و پیمانی صادقانه‌ با انساندوستی داشت . با مرگش همه ‌را داغدار کرد . ماجد هر روز هر هفته‌، هر ماه‌ پدیده‌ای تازه‌ و ذوقی تازه‌ و کاری تازه‌ را شروع میکرد. با دیدگانی که‌ اشک شوق در آنها جمع شده‌ بود از کاک فواد بمناسبت آزادی از زندان استقبال کرد . ماجد طراح شبکه‌ برق رسانی در ایامی بود که‌ مراسم پایکوبی و استقبال از کاک فواد، در روستای آلمانه‌ ادامه‌ داشت. او توانست موتور برق را بشیوای تعبیه‌ کند که‌ علاوه‌ بر مصرف خانوادگی، برای‌ شماری از همسایگان نیز برق تامین نماید. استقبال کنندگان با خیالی راحت توانستند شب های دور و درازی با پرتو افشانی برق به‌ شادی و پایکوبی مشغول باشند .

١١- ماجد یکی از فعالین کوچ مریوان بود، کوچ سمبل مقاومت و نافرمانیهای مدرن و مدنی بود که‌ با درجه‌ والائی از شعور سیاسی و تشکل و با فهم عمیق از همدردی با ملل دیگر ترجمه‌ میشود. رویداد های کوچ از دیوار های مریوان گذشته‌ و سر ریز گردید و در‌ همه‌ی شهرهای کردستان، ایران و جهان انعکاس یافت. اعتصاب عمومی شهر مریوان. در تار و پود و سیمای کوچ نمایان شد و به‌ اردوگاه‌ "کانی میران‌" انتقال یافته‌ بود که‌ در این دوران دمکراسی بگونه‌ای حاکم بود که‌ هیچ کسی اسیر نشد، هیچ کسی دادگاهی نشد، هیچ کسی تخلف و دزدی نکرد و هیچ کسی به‌ کوچ کنندگان خیانت نکرد . ماجد یکی از پیشگامان دفاع از این دمکراسی بود .

١٢- ماجد هم بندهایش را در زندان تبریز احترام فوق العاده‌ میگذاشت. آقای ناصر هادی اهل ‌ مریوان ‌یکی از هم بندهای ماجد بود. ایشان از زندان آزاد گشتند وسپس در سال ١٣٦٢ ی شمسی در گروه‌ موسیقی کومه‌له ‌در اردوگاه‌ مالومه‌ (کردستان جنوبی)‌ سازماندهی گردید.

آقای " شهاب عثمان" اهل شهر سلیمانی و عضوی از اتحادیه‌ میهنی کردستان عراق بوده‌ ، که‌ در حملات سپاه‌ پاسداران به‌ مردم عادی در شهر ورمی (رضائیه‌) دستگیر و به‌ زندان تبریز انتقال یافته‌ و در بند ماجد زندانی گردیده‌ است .‌ ایشان بیشتر از هشت ماه‌ در زندان تبریز و در همان سلول ماجد دوران زندان را سپری کرده‌ است . اکنون در آلمان زندگی میکنند و نوشته‌های نغز و انقلابی ماجد را روی دیوار زندان خوانده‌ است. نوشته‌های ماجد در واپسین دقایق حیات که‌ روی دیوار سلول زندان تبریز که‌ با روحیه‌ای نستوه‌ نوشته‌ اند بیادگار مانده‌ و الهام بخش هم بندیهایش بوده‌ است . آقای شهاب عثمان هنگامیکه‌ در انتخابات کمیته‌ی رهبری اتحادیه‌ میهنی در آلمان برای رهبری خود را کاندید کرده‌ بود در نطقش اذعان داشته‌ و گفته‌ است: ‌ یکی از افتخاراتم سپری کردن و بودن در سلول زندانی است که‌ ماجد مصطفی سلطانی در آن اسیر و محبوس بوده‌ است و من شاهدم که‌ تمام هم بندی های کاک ماجد بخاطر شخصیت انقلابی، متانت، ایستادگی ،مقاومت و پایداری در برابر جمهوری اسلامی او را مانند مردمک چشم دوست داشتند . ١٣- روابط دوستانه‌ توام بااحترام ماجد، با سیمای تابناک خلق عرب، ابو‌شاهین (فواد عرب ) که‌ مانند انترناسیونالیستی به‌ جنبش خلق کرد خدمات صمیمانه‌ای کرد و فریدون که‌ زودتر تشکیلات کومه‌له‌ را جاگذاشت و به‌ اهواز برگشت ، بیاد ماندنی وهرگز فراموش نمیشوند.

١٤- ماجد دروازهای کلتور و فرهنگ آذربایجان را که‌ قبل از او برادر بزرگترش کاک حسین بر روی خانواده‌ گشوده‌ بود برای بار دوم و در مقیاس دیگری گشود که‌ میزان آشنائی با فرهنگ ملت ترک را به‌ سطح والائی رساند . در این راستا ماجد خانواده‌ را با ادبیات، آواز، نمایشنامه‌، تاریخ و موسیقی حماسی و غنی ملت ترک آشناتر نمود. ماجد سه‌ فیلم نایاب و تاریخی آذربایجان شوروی باسامی : " مشهدی عباد ، آرشین مالالان و قاچاق نبی " را بار ها توصیف و تعریف میکرد و سرنوشت ستمدیدگان جامعه‌ آذربایجان و نبرد طبقاتی و ملی آنها را ترسیم و بازگو میکرد . فیلم مشهدی عباد باآهنگ ها و موسیقی جاودانه‌ی حاجی بیکوف و صدای دلنشین رشید بهبیدوف همراهی میشود . که‌ در آن فیلم از مبانی علمی چارلز داروین در مورد منشاء انسان بحث و گفتگو در میگیرد و بافت جامعه‌ی طبقاتی آذربایجان بطور شایسته‌ای ترسیم میشود. در فیلم آرشین مالالان، سرنوشت رقت بار دختران و زنان ترک، ب ه‌شیوه‌ای نقادانه‌ بازگو میشوند . آهنگ های فیلم آرشین مالالان ، مالامال از عشق پاک و یگانگی بوده‌ و مرزهای دست و پاگیر جوامع سنتی و کلاسیک آذربایجان را پشت سر میگذارد. در فیلم قاچاق نبی ، کارگردان بیداد و ظلم جامعه‌را به‌ نقد میکشد و نبی قهرمان فیلم ، با صاحبان سیم و زر در نبرد ی عادلانه‌ ، برای استقرار عدالت میجنگد و سرانجام محبوب توده‌ها شده‌ و پیروز میگردد. ماجد بارها این فیلم ها و نتایج آنهارا برای ما بازگو میکرد .

* * *

سرنوشت و تراژدی مرگ ماجد !

در یک دورەی طولانی مبادلەی اسیران کومەلە و جمهوری اسلامی در جریان بود و چندین پێشمرگ کۆمەڵە در روند مبادلات از زندان جمهوری اسلامی آزاد گردیدند . قرار بود ماجدعزیز در پروسەی مبادلات قرار گیرد . نمایندەی جمهوری اسلامی در بوکان بە نمایندەی کومەلە بطور مستقیم وحضوری گفتە بود کە ماجد را هرچە زود تر مبادلە کیند. کمیتەی مرکزی آن وقت کومەلە نام او را از لیست افرادی کە می بایست مبادلە شوند خارج کردە و پاک میکردند . در این رهگذر وفا ، پیمان ، دلسوزی ، صداقت و احترام بە ماجد و خانوادەاش را بشیوەای وقیح و شرم آور نشان دادند . و بدور از فاکتورهای انسان دوستانە و بدون توجە بە خانوادەی کە سە انسان عالیقدرشان جان باختە بودند و خود ماجد و امجد نیز در اسارت قرار داشتند،اوج غدر و بی کفایتی را نشان دادند . همزمان افرادی را از حزب تودە و طیف چریک ها بجای ماجد و امجد مبادلە کردند . تاریخ هرگز آنها را نخواهد بخشید و آیا دربرابر ملت کرد ، تاریخ و جنبش کردستان شرمندە نخواهند بود و جوابی منطقی خواهند داشت ؟

‌‌


bottom of page