top of page

رفیق فواد مصطفی سلطانی، آنطور که من میشناسم!


رفیق فواد مصطفی سلطانی، آنطور که من میشناسم!

[ خواستم در سالگرد جانباختن کاک فواد، از وی یادی به عمل آورم و این نوشته قبلی را انتخاب کردم. همانطور که از نطر خواننده گان گرامی خواهد گذشت، مطلب زیر، 14 سال پیش در چنین روز هایی نوشته شده است. در سایتهای آن زمان منجمله سایت آشتی برای بیش از یکبار در دسترس خواننده گان قرار گرفت. به نسبت امروزی، که چهار کتاب در مورد کاک فواد منتشر یافته، آن زمان،کتاب و نوشتاری برای شناخت از کاک فواد در دسترس نبود. ازافراد نامبرده در نوشته، تعدادی در حیات نیستند(منصور حکمت، بها ادب و..). از آن زمان تاکنون، خیلی از احزاب آرایش دیگری به خود گرفته و تغییرات فراوان در سیاست احزاب منطقه روی داده است. اما از حقانیت نوشته، از آنچه در مورد حزب آقای مهتدی پیش بینی میشد، کاسته نشده است. 15 سال پیش عده ای با آغوش باز و آگاهانه مسیر خود را انتخاب کردند و با اهداف آقای مهتدی همصدا و عده ای به دلیل توهمات و خوشبینی های ساده نگرانه، دنباله رو شدند. اما تاریخ و گذشت زمان ادعاها را محک زد، که این نوشته حلقه بسیار ضعیفی از بیان واقعیات است. سعی کردم محتوای نوشته را تغییر ندهم، که مهر زمان و تاریخ را، با خود داشته باشد، اما نکات تکراری را جهت کوتاه شدن مطلب، حذف نمودم.] .................... رفیق فواد مصطفی سلطانی، آنطور که من میشناسم!

(نقدی بر مصاحبه رادیوئی عبدالله مهتدی در 22 همین سالگرد جانباختن رفیق فواد در شهریور 1380)

7 اکتبر 2001 ابراهیم رستمی

یک توضیح مقدماتی: لازم به توضیح است که، استناد و نمونه ها به تشکیلات علنی کومله محدود میگردد. متاسفانه نتوانستم از فعالیت و یا مبارزات کارگری و توده ای، فعالیت تشکیلاتهای مخفی و مبارزات در زندان، مثال بیاورم. چون در این عرصه کار نکرده ام و نخواستم با بازگو کردن محدود و بدونه مطالعه موجب بیان ناقص از رویدادها باشم. در نوشته ام به موارد متعدد از سال 58 به بعد اشاره کرده ام. دلیلش این است که، می خواستم پاسخی به مصاحبه آقای مهتدی داده باشم، که تاریخ فعالیت کمونیستی کومله پس از سال 1358، به بعد را، به دور انداختند!

*اهداف رفیق فواد مصطفی سلطانی

چند روز پیش بر روی سایت بروسکه مصاحبه آقای عبدالله مهتدی دبیر کل سازمان انقلابی زحمتکشان، به مناسبت بیست دومین سالگرد جانباختن رفیق فواد مصطفی سلطانی(9 شهریور) را گوش دادم. ایشان درمصاحبه خود نه اینکه به اهداف و آرمانهای ر. فواد اشاره ننمودند، بلکه با باز گو کردن خاطرات نسبتا طولانی خود از رفیق فواد(بسیار به حاشیه رفتند، برای اینکه نکات مهم را از قلم بیندازند)، خواست، اهداف کمونیستی رفیق فواد را جعل کند. ایشان وانمود کردند که رفیق فواد به «مانند آقای مهتدی» اندیشیده است. گویا همان« اهداف امروزی» آقای مهتدی را برای خود پیشه کرده بوده؟؟

با توجه به فعالیت بیش از یک دهه در صفوف کومله، خواستم، به بی حرمتی آقای مهتدی در حق به رفیق فواد و یک نسل از مبارزین و کمونیستهای دخیل در جنبش انقلابی کردستان پاسخی داده باشم.

ایشان در مصاحبه خود نه تنها به آرمانخواهی سوسیالیستی و برابری طلبی رفیق فواد اشاره نکرد، بلکه عامدانه تلاش نمودند که آنرا از ذهن مردم نیز پاک کند. آقای مهتدی فقط به نقش رفیق فواد در مبارزات دمکراتیک، رهبری کردن جنبش دهقانان و راهپیمایی مردم مریوان پرداختند و اشاره ای مختصر به مبارزات کاک فواد در زندان نمودند. قدر مسلم، کمونیستها در مبارزات دمکراتیک و جنبشهای انقلابی نه فقط شرکت میکنند، بلکه تلاش مینمایند که به این مبازرات، سمت و سوی سوسیالیستی بدهند. رفیق فواد مبنای فکری و پراکتیکی خود را در خدمت آرمان سوسیالیسم تعریف کرده بود. بر همین اساس رهایی کارگران و زحمتکشان را در اتحاد طبقاتی، و در مبارزه ای سراسری و فرا محلی میدانست. رفیق فواد این چنین گفت:« روزی که خورشید تابناک حزب کمونیست ایران طلوع کند، روز رستاخیز سرخ زحمتکشان را نوید میدهد و آنروز، روز آب شدن برفهای ستم است. رفقا! خورشید را بجنبانیم».

من متاسفانه سعادت نیافتم که رفیق فواد را ملاقات کنم، اگر چه شاید از دور، در رودیدادهای آن زمان در سنندج و یا سقز وی را دیده باشم. ولی فکر میکنم که بیشترین آموزگار من، در فعالیت کمونیستی و سازماندهی مبارزات توده ای بود و فقدانش هنوز هم، برایم محسوس است. بر عکس آقای مهتدی که میگوید«بعضی موقع فکر میکنم که مرگ کاک فواد در عین حال مردم را از خواب بیدار کرد». «دروازه بزرگی را بر روی کومه له باز نمود». «مرگ کاک فواد تنها طرف خسارت نبود، مرگش به کومه له و جنبش خدمت نمود» ؟؟

آقای مهتدی بدنبال بیان خصوصیاتی با اهداف خاص، از رفیق فواد، مقصود خود فرموله و بدین شیوه بیان نمود: « .....این حزب (منظورش اقلیت انشعابی از کومله است) مهر رفیق فواد را بر خود دارد. این آن حزبی است که بر اساس عقاید و افکار فواد پایه ریزی شده است. فعالیت آن موقع کومله در سال 57 و 58 همه اش بنام کومله بود. بار دیگر فعالیت مستقل کومله سربرآورده است. حزب ما آن حزبی است که جنبش کارگران و زحمتکشان و جنبش رهایبخش خلق کرد را به سرانجام میرساند. حزب صادق کردستان است. جا دارد که استقبال وسیع از کومله ( منظورش سازمان زحمتکشان است) بشود »

*اهداف آقای مهتدی، برای این شیوه، یاد کردن از رفیق فواد؟

هدف آقای مهتدی، زدودن هر آنچه که نامی از کمونیسم، چپ و مبارزه رادیگال از جنبش کردستان است. در ادامه تلاشهای خود جهت تقویت صف ضد کمونیستی، سراغ جانباختگان نیز میرود، که با جعل کردن، از زبان آنها نقل قول بیاورد. و بدینوسیله حمله خود علیه رادیکالیسم و هر جریان کمونیستی را در کردستان، تسریع و تقویت کند. نمونه دیگر این تلاشها را در مقاله ای میبینیم که خطاب به حزب کمونیست ایران نوشته اند: ایشان رفیق ابراهیم علیزاده را مورد حمله قرار میدهد که چرا ازمنصور حکمت در پاسخ به مسئله ملی تقلید کرده است؟ چرا علیه فعالیت کمونیستی به میدان نمیآید و سکوت کرده است؟ در یکی از نوشته های اخیر آقای مهتدی در مورد حزب کمونیست ایران، زیر عنوان « حزب کمونیست ایران، در بر روی همان پاشنه میچرخد» چنین مینویسد: « طی بیش از یک دهه از جدایی جریان کمونیسم کارگری از حزب کمونیست ایران میگذرد. ایشان (ابراهیم علیزاده) هرگز به یک جدال نظری و سیاسی و به یک نقد ریشه ای از این خط نپرداختند. هرگز خط فاصل روشنی با دیدگاه منحط و ضد مارکسیستی حزب کمونیست کارگری ترسیم نکردند. هرگز تاثیرات نظری و سیاسی این جریان را کنار نگذاشتند و هرگز خط و نگرش و آلترناتیوی را در مقابل آن شکل ندادند، بلکه سکوت پیشه کرده و به و صله و پینه التقاطی این دیدگاه اکتفا کرده اند. آقای علیزاده که خودشان از نزدیک در جریان بود میداند که ادعاهای منصور حکمت که ظاهر یک خبر و یک فاکت را هم به خود گرفته، کذب محض بود ه و جز دو بهم زنی و جاسوسی مسلکی هیچ اساس و پایه ای ندارد. و....»

این احتیاج به مفسر زبان ندارد. آقای مهتدی ابتدا حزب کمونیست کارگری را در جبهه «جاسوس مسلکی» و دشمن قرار میدهد. که باید با آن تصفیه حساب شود. سپس ر. ابراهیم علیزاده را مورد حمله قرار میدهد که چرا در مقابل این جریان سکوت کرده است.

- در نوشته دیگری، عضو کمیته مرکزی سازمان زحمتکشان در مورد درگیری هواداران حزب دمکرات و حزب کمونیست کارگری در اربیل عراق، خطاب به هواداران حزب کمونیست کارگری مینویسد: « هنوز کجای کتک خوردن را دیده اید(مطلب 2 خبر و یک نصیحت)». لابد اگر این عضو رهبری سازمان زحمتکشان، در اربیل میبودند بجای مشت و لکد از ...؟.. استفاده میکردند؟ این آن« دمکراسی» است که قرار است خلق کرد در سایه حزب «صادق» شما نصیبشان شود؟ آری، سالی که خوب است از بهارش پیداست! تمام سیاست واعمال شما بر خلاف اهداف و آرمانهای رفیق فواد است که من در ادامه بدان اشاره میکنم.

*مخاطبین آقای مهتدی در جعل اهداف رفیق فواد، چه کسانی میباشد؟

آقای مهتدی، فراخوان شما طرفداران خود را دارد و کالای حراج شما، خریداران خاص خود را. شما با فراخوان خود، به فئودالها امنیت میدهید. به ناسیونالیستها چراغ سبز و کناره گیری از مبارزه با مذهب را علنا به نمایش میگذارید. بی خطری خود را در رابطه با مبارزه طبقاتی و نظاره گری به بنیادهای فقر و نابرابری در جامعه را نشان میدهید. مخالفت خود را با آرمانهای کارگری و رادیکال و چپ فریاد میزنید. میخواهید ارتجاع مذهبی و دیگر جریانات که هیچ همسویی با کارگر و زحمتکش ندارند، در تحولات جامعه ایران، جایی برای شما در نظر بگیرند؟

همین مخاطبین نیازی به ارشاد و آقابالاسری آقای مهتدی را ندارند. ایشان بهتر از هر کسی میدانند که مخاطبین آقای مهتدی، خود در تشکلهای نوپا و یا با سابقه تری، به نسبت اقلیت انشعابی ایشان، خود را متشکل کرده اند. بخش وسیعی از بورژوازی کورد و اقشار مرفه و مرتجعین مذهبی سرنوشت خود را به بورژوازی در قدرت و به «اصطلاح طلبان» گره زده اند. سخنگویان سیاسیشان چهره های از قبیل جلال جلالی زاده، بهاالدین ادب، خالد توکلی و بهرام ولدبیگی است. سخنگویان مذهبی شان شاگردان مفتی زاده ه و غیره میباشد. در نتیجه این طیفها، جایی برای حزب شما، از قبل رزرو نکرده اند! آنهایی که سهم چندانی از این رژیم نبرده اند، سرنوشت خود را به سرنوشت حزب دمکرات(علیرغم موضع بینابینی) گره زده اند. شما میخواهید در ضدیت با کمونیسم، از احزاب سنتی سبقت بگیرید و ظرفیت دیگری از خود نشان دهید، که مورد قبول این مخاطبین اصلی قرار بگیرد. اما تلاشی سخت و کم ثمر!

آقای مهتدی با چه جسارتی، 22 سال فعالیت کومله، در راس یک جنبش چپ را، به دور میاندازد؟ سالهای بعد از 1358، علیرغم افت و خیزهایش، سالهای فعالیت منسجم تر و با اهداف مشخص تر و با برنامه بود، که با تشکیل حزب کمونیست ایران، انسجام خود را رسمیت بخشید. آیا بعد از سال 58، کومله با مرتجعین و خرافات مذهبی مبارزه نکرد؟ علیرغم تعریفی نا روشن از ساختار سیاسی و اقتصادی ایران، اما آیا، آرمانخواهی کمونیستی نداشت؟ آیا در مقابل فئودالها، از دهقانان دفاع نکرد، و مانع بند و بست و سازش حزب دمکرات با رژیم اسلامی نشد؟ آیا با حمایت از بنکه های محلات شهر و منبعد شوراهای مردمی در روستاها، برای آموزش مردم جهت کسب قدرت و حاکمیت، از پایین تلاش ننمود؟ آیا برای جذب افراد سرشناس در جنبش کارگری ایران چهرهای چون بیژن چهرآزی را در خود، سازمان نداد، و بدینوسیله زیربناهای پیوند جنبش رادیکال کردستان با جنبش سراسری و کارگری را، به وظیفه خود نمی دانست( علیرغم اشتباهاتی که در فعالیت تشکیلاتهای شهرها پیش آمد)؟ آیا با موضعگیری های درست خود، منجمله موضع در قبال جنگ ایران وعراق، از اینکه توده های میلیونی کردستان به کوشت دم توپ تبدیل نشوند، نقش ایفا نکرد؟ و مبارزات توده ای و اجتماعی همچون ماه مه ها و روز جهانی زن و مبارزات کوره پزخانه ها و دیگر مبارزات کارگری را تقویت و تاثیرگذار نبود؟ آیا بازوی مسلح کارگران و زحمتکشان را در سازمانی قابل قدرت در منطقه، در تشکل پیشمرگ کومله، متشکل ننمود، و گروه مسلح سپاه رزگاری(نوعی از این گروههای سلفی امروزی بود) خلع سلاح ننمود؟ ارگانهای تبلیغاتی(رادیو و نشریات)، تنها صدای ترقی خواهی در ایران نبود؟ در یک کلام در شرایطی که چپ و رادیکالیسم را، در دیگر نقاط ایران، به سلاخ خانه های اسلامی میبردند، کمونیسم و چپ، با کومله و حزب کمونیست ایران تداعی نمی شد؟ آقای مهتدی، مبارزه کمونیستی و انقلابی یک نسل را به فراموشی میسپارند. جنبش رادیکال و انقلابی را در کردستان نفی میکند، تا کسی "زحمت نکشد" این تاریخ را بنویسد.

در کردستان، تلاش برای به شکست کشانیدن سیاست جنگ طلبانه حزب دمکرات، کاری شبانه روزی را طلب میکرد. و فقط مقاله سازشکارانه( جنگ بر سر قدرت) آقای مهتدی نبود که حزب دمکرات را مجبور به قبول آتش بس نمود. در کنار جانبازی نیروی پیشمرگ کومله، بسیج افکار عمومی و دخالت دادن مردم، در اعتراض به جنگ طلبی این حزب، تشکیلات حزب دمکرات را در مقابل مردم قرار دارد و به انشعاب کشانید، و باعث شد که این حزب آتش بس یکجانبه کومله را بپذیرد(آقای مهتدی فراموش کرده اند که چه تعداد طومار با امضا صدها نفره را به دست رهبری کومه له و حزب دمکرات رساندیم؟ بطور مثال اهالی دهها روستا در آبادی تازآباد قالقالی، در شرایط اشغالی مناطق از جانب رژیم، دور هم جمع شدند و با حضور علنی خود، به سیاست ادامه جنگ توسط حزب دمکرات اعتراض کردند، و دهها اقدام دیکر که دخالتگری مردم را به همراه داشت).

میدانم که آقای مهتدی خود در عرصه عمل و پراکتیک، با نمونه های بالا زیاد آشنا نیست. احساس، و رابطه تنگاتنگ با مردم را به مانند ما، ندارد. اینرا میدانم که همه نمی توانند رهبر عملی و دست اندرکاران اجرایی باشند. ایشان درعوض، توانایی مهمتری داشتند( سخنوری و قلم)، که هردوی آنرا علیه رادیکالیسم و جریان انقلابی و کمونیستی بکار گرفته است.

اکنون سازمان زحمتکشان نه اینکه به سیاستهای حزب دمکرات در مورد استراتژی آنها، یعنی حکومت کردن بر مردم اعتراضی ندارد، بلکه خود میخواهد برای به قدرت رسیدن، همان راهی را بپیماید که حزب دمکرات پیموده است. یعنی تکیه کردن بر احساسات ملی و ناسیونالیستی، بسیج معترضین حول ستم ملی. آنهم نه خواست رادیکال رفع ستم ملی( به رسمیت شناختن حق ملل در تعیین سرنوشت خویش)، بلکه در شکل خودمختاری و گدایی از حکومت مرکزی، برای رفع ستم فرهنگی و بس. معلوم است شما هم میخواهید از نردبانی بالا بروید، که حزب دمکرات برای به قدرت رسیدن خود، از آن استفاده میکند. ولی فراموش کرده اید که آنها پله های زیادی را طی کرده اند و شما هنوز در اولین پله اهداف خود هستید. به بیانی دیگر، جا مانده اید.

آقای مهتدی در کنار نفی مبارزه یک نسل، یک جنبش، منجمله جعل مبارزات زنان پس از سال 58، در مصاحبه ای به مناسبت پایان کنگره اخیرشان، میگوید که 3 عضو کمیته مرکزیشان، زن است. و این را معیار «مترقی»بودن سازمانشان به حساب میآورد. این یک عوامفریبی بیش نیست. سیاست های شما باید ملاک قرار گیرند. بطور مثال در جوار سازمانتان در کردستان عراق به قتل های ناموسی صدها زن ، سکوت می کنید و غیر مستقیم مهر تائید میگذارید و از مترقی بودن خود در رابطه با برابری زن و مرد سخن میگوئید؟ صرف مقام داشتن تعدادی زن به معنای اعتقاد به برابری کامل زن و مرد نیست! با نو گلدمایراسرائیل، مارگارت تاچر انگلیس، بی نظیر بی تو پاکستان، و خانم اولبرایت آمریکا در راس این دولتها بودند، به صرف زن بودن نتوانستند از مصائب جامعه سرمایه داری بر زنان سر سوزنی کم کنند. باید بگذاریم که تاریخ سخن بگوید. خواهیم دید که سازمان شما با پرچم رفع ستم فرهنگی و بسیج حول رفع این خواستهای ضعیف، نیرو جمع خواهید کرد و بس! در این میان، جا برای فئودالها، شیوخ و مرتجعین مذهبی زیر لوای «دلسوزان کرد» و «مبارزین رفع ستم ملی و فرهنگی »، در صفوف شما، بیشتر باز خواهد شد.

آقای مهتدی! شما در کپی برداری از کردستان عراق دچار اشتباه محض شده اید. شما مستشاران و سران عشایر را ندارید که با صدها و شاید هزاران نیروی مسلح خود به مانند عراق، از شما حمایت کنند. انتهای این جهت گیریتان، به آنجا ختم میشود که از ملاها «مترقی » و شخصیتهای ملی- مذهبی برای تقویت صفوف خود دعوت کنید. وضعیت حال در مورد آینده این را میگوید، که هر چه بیشتر، وبا سرعت به راست خواهید چرخید، تا نزد احزاب بورژوازی و سنتی، مقبولیت پیدا کنید. حال به هر قیمتی! حتی به قیمت جعل اهداف هزاران نفر مثل رفیق جانباخته، کاک فواد مصطفی سلطانی.

ما نیز باید تجارب خود را برای نسل جوانتر تعریف کنیم. نسلی که شاهد مبارزات دوران قیام نبوده اند. آنها باید اهداف و آرزوهای کاک فواد را از زبان من و هزاران همفکر دیگر من در کردستان بشنوند. بگذاریم نسل جوان بدانند، که ر.فواد به راه رهایی از ستم طبقاتی، ستمی که عامل اصلی گرسنگی ، بی خانمان، فحشا و اعتیاد است، و ستم ملی است، می اندیشید. بگذارید زنان و دختران جوان بدانند، آنچه که در کردستان از آزادی برابری زن آموخته اند ویا نصیبشان شده است، در نتیجه فعالیت یک حزب کمونیست و فعالین کمونیستها بود، که رفیق فواد یکی از پرچمدارنش بود.

این موضع گیری آقای مهتدی، اشتباه معرفتی نیست. بلکه وی آگاهانه از اهداف کمونیستی کاک فواد، سخنی به عمل نمی آورد. وی خورشید(گفته کاک فواد که در بالا آمده است) را از دست کاک فواد میگیرد و شمعی را جایگزین مینماید که نور آن دربهترین حالت از جغرافیای ملی فراتر نمیرود.

میگوید که سازمان شان« مهر» رفیق فواد را بر خود دارد. اما اگر ازمن و هزاران نفر دیگر که به مبارزه طبقاتی باور دارند، وبرای به قدرت رسیدن طبقات پائین جامعه تلاش کرده اند، سئوال شود، میگوئیم، اگر رفیق فواد زنده میبود به حکم همین خصوصیاتش که به اختصار ذکر شد، شاید اولین مخالف اهداف محدود و تنگ نظرانه شما، برا ی حل مسئله ملی و راه حلهای سیاسی دیگرتان میبود. اینکه امروز آیا کاک فواد چگونه فکر میکرد، نکته ای است ناروشن، اما اینکه آنموقع چگونه فکر میکرده اند، به چه چیز میاندیشید، چه آرزویهایی داشت، آن مطلبی است که باید در انتقال وبازگو کردن آن امانتداری خود را نشان دهیم، امری که شما به جعل آن پرداختید!

*فراخوان ! من مجددا تقاضا دارم که فعالین و دست اندکاران وسازماندهندگان تحصن یکماهه سنندج، کوچ مریوان، اتحادیه دهقانان، مقاومت توده ای در جنگ 24 روزه سنندج، بنکه های محلات، مبارزات قبل از قیام وبعد از آن در موردحمایت از مبارزه دهقانان، اعتصابات کارگران کوره پزخانه ها، اول ماه مه ها در داخل شهرها، مبارزه علیه کوچ اجباری وتبعید خانواده های پیشمرگان، مبارزات دسته جعی درمقابل سیاستهای رژیم از قبیل سربازگیری و تسلیح اجباری، علیه حجاب اجباری و دیگرسیاستهای ضد مردمی رژیم را، بنویسند. که اینها، تاریخی از مبارزه و مقاومت چپ، رادیکالیسم و فعالیت کمونیستهاست. مقاومت و مبارزه در داخل زندانها(که حماسه هایی همچون مقاومت غلام گرگینی ها، نظام حسنی ها، محمد صالح سهرابی ها، احمد شعبانی ها، باباحاجیانها، چهرآزی ها و صادق اسماعیلی ها و دهها و دهها دیگر) بصورت تجاربی از مقاومت این دوره، به نسل جدید انتقال داده شود.

این سوال را در مقابل آقای مهتدی قراربدهیم، آیا ایشان فواد و اهدافش را بعد از سال 58 را مرده ونابود میداند؟ آیا درسهای فواد وآموزشهایش درزندان ومبارزات تودهای و مقاومت در مقابل اشغال نظامی، و جزوه «خلق کرد در بوته آزمایش»، همه و همه به همراه فواد به گورسپرده شد؟ که حالا شمامیخواهید پس از این همه سال آنرا «زنده» کنید( از گور بیرون آورید). اگر اینطور است، چگونه میخواهید رابطه ای مابین امروز و 22 سال پیش را تعریف کنید؟

تعریف شما از سازمانتان، به مثابه داستان یوسف میماند« که برادرانش او را در چاهی انداختند» و پس از سالهای سال با همان شکل و شمایل از چاه بیرون آمد و به حیات خود ادامه داد و مصر را از« قحطی منتج از خشکسالی» نجات داد. باید سوال کرد، فعالیت بیش از دو دهه چپ و کمونسیم در کردستان را با چه جریانی تعریف میکنید؟ به چه جنبشی و چه اهدافی متعلق میدانید؟ این فاصله 22 ساله را چگونه پر میکنید؟ تاریخ فعالیت کومله نه فقط مربوط به همه افرادی است که در تشکیلات علنی بودند، بلکه این تاریخ مشترک یک نسل از آزادیخواهان و انقلابیون در شهرها و جامعه است. تاریخ مشترک من با اکثریت اعضای تشکیلات تان است و تعدادی از آنها از دوستان نزدیک من بوده و هستند. آقای مهتدی و یا هر شخصی میتواند خود را از این تاریخ بیرون آورد و به گذشته خود «نفرین»، و بی تعلقی خود را از این تاریخ بیان کند. اما واقعا جسارت میخواهد که مبارزات یک نسل را نادیده و انکارکرد! این جسارت در خدمت کسب وجهه در میان جریانات راست و مخالف چپ بکار گرفته میشود.

آقای مهتدی میخواهد که هر چه بی پرده ترتاریخ را جعل کند، که امتیاز خود را از مخاطبین مورد نظر خود دریافت کند، اما مبارزین و فعالین یک نسل از مبارزه در کردستان، هر گز شما را به خاطر این بی حرمتی، نخواهند بخشید. صدها وهزاران خانواده که فرزندانشان در طول سالهای مورد« نفرت» شما، جان باختند و معلوم نیست که در چه «لعنت آبادی» به خاک سپرده شده اند و خود را با این جریان تعریف کرده اند، شما را نخواهند بخشید. خانواده صدها زن و دختری، که به خاطر کمونیست بودن فرزندانشان، در سالهای بعد از 58 مورد بی حرمتی و تجاوز مزدوران رژیم قرار گرفتند(تجاوز به کمونیست و کافر در اسلام، شرعی و قابل ثواب شمرده میشود)، شما را نخواهند بخشید. خانواده پیشمرگان، این قهرمانانی که در بلندی کوهها و در کنار سخره سنگها در خون غلطیدند و همانجا توسط همقطارانش زیر خاگ دفن شدند، بدونه اینکه سنگ قبری داشته باشند. خیلی از همان دوستان در روز بعد خود نیز جان باختند، و هیچ وقت فرصت نیافتند که محل دفن عزیز همقطارش را به اطلاع خانواده اش برساند، برای اینها چه جوابی دارد، که تاریخ مباره شان را نفی میکند؟

*در پایان: آقای مهتدی! شما و رفیق فواد هر دو بعنوان رهبران شناخته شده مردم کردستان، باقی خواهید ماند. اما، برای دو جنبش و با اهداف طبقاتی متفاوت.

از یکطرف جنبش شما، جنبش مبارزه برای بقا ستم طبقاتی، جنبش جانشین کردن خواستهای ناقص فرهنگی و محلی، به جای جنبش رفع ستم ملی و دیگر نابرابریها است.

از طرف دیگر، کارگران و محرومان برا ی رفع ستم طبقاتی و برپایی جامعه ای به دور از هرگونه نابرابری، تبعیض و ستم( منجمله ستم ملی) و برای «آب شدن برفهای ستم»، در جنبش دیگری متحد خواهند شد. رفیق فواد به این جنبش تعلق دارد، آنطور که من میشناسم !!

ابراهیم رستمی 7 اکتبر 2001

بازتکثیر 6 شهریور 1394(28 آگوست 2015) از جانب نگارنده مطلب

bottom of page