top of page

یاد کاک فواد سلطانی و کاک صدیق کمانگر گرامی باد!


کاک فواد سلطانی و صدیق کمانگر، چهره های سرشناس و محبوب جنبش کارگری کمونیستی ایران و کردستان بودند که هر دو در شرایط متفاوتی توسط آدم کشان حکومت اسلامی ایران، جان باختند.

کاک فواد، از رهبران سرشناس و محبوب جنبش انقلابی کردستان، از بنیان گذاران کومه له، در بهار آزادی در درگیری با نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی جان باخت. اما کاک صدیق کمانگر، از چهره های سرشناس جنبش انقلابی کردستان، عضو کمتیه مرکزی حزب کمونیست ایران و کومه له، توسط یکی از تروریست های حکومت اسلامی جان باخت.

رفیق فواد سلطانی

رفیق فواد، نه تنها چهره ای برجسته و محبوب در جامعه کردستان، بلکه در بین نیروهای سیاسی چپ بود. مردمی و دل سوز بودن و هم چنین آگاهی و شهامت کاک فواد او را به شخصیت برجسته تبدیل کرده بود.

اکنون سی و سه سال از جان باختن کاک فواد می گذرد. اما یاد و خاطره او در میان میلیون ها مردم کردستان و به ویژه جوانان زنده است و اکنون بی شماری از آن ها، راه وی را که همانا راه سوسیالیسم علمی و برپایی جامعه بدون ستم و استثمار است، با شور و شوق ادامه می دهند.

کاک فواد، کمونیستی خستگی ناپذیر و آگاه و سازمان دهی ماهری بود که در راه رهایی طبقه کارگر و مردم محروم و ستم دیده تا آخرین لحظه حیاتش مبارزه پیگیر و بی وقفه ای کرد و به همین خاطر نیز توسط حکومت سرمایه داری اسلامی جان باخت.

روز نهم شهریور 1358 قلب تپنده کاک فواد برای همیشه از تپش افتاد. وی، سراسر زندگی پرافتخارش را وقف مبارزه طبقاتی و رهایی انسان از ستم و استثمار و بر قراری جامعه ای آزاد و برابر و انسانی کرد.

رفیق فواد، در کار سازمان دهی و بسیج توده ای، همواره ابتکارات نوی به کار می گرفت و مورد اعتماد کارگران و مردم تحت ستم قرار می گرفت.

فواد مصطفی سلطانی، در ردیف آن دسته از رهبران جنبش انقلابی کردستان بود که تاثیر نظر و عملش نه تنها در دوره حیاتش، بلکه پس از مرگش نیز به الگوی هزاران جوان فعال سیاسی چپ و سوسیالیست کردستان تبدیل گردید.

در شرایط حساس و پرخطر، اتخاذ اهداف و تاکتیک ها و شعارهای مبارزاتی برای کاک فواد چندان سخت و دشوار نبود. چرا که وی، همیشه دوراندیش بود و احتمالات را در نظر می گرفت. حضور او، در سازمان دهی و پیش برد همه حرکت های سیاسی و اجتماعی و نظامی به تووده های مردم شور و شوق دیگری می داد. از اعتصاب زندانیان سیاسی در زندان سنندج تا کوچ مریوان، از مذاکره با نمایندگان حکومت اسلامی تا سازمان دهی نیروی پیشمرگ و جنبش مردمی مقاومت در کردستان، تاکتیک هایی بودند که اتخاذ آن ها برای هر رهبر و سازمان دهی چندان ساده نمی باشد. آن هم در دوره ای بسیار حساسی که هر لحظه مساله مرگ و زندگی در میان است. اما رفیق فواد، با دقت و هوشیاری کامل، اهداف و شعارهای تاکتیکی را به طوری طرح می کرد که در خدمت استراتژی جنبش کارگری کموینستی باشد.

یکی از آرزوها و تلاش های بزرگ و خستگی ناپذیر رفیق فواد، همواره وحدت و حضور همه کمونیست های سراسر ایران، در تشکیل حزب کمونیست ایران بود. وی، به مثابه یک کمونیست هیچ مرز و ملیت و جنسیتی را به رسمیت نمی شناخت و همه انسان ها را در همه عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برابر می دید. رفیق فواد، حتی سال ها قبل از انقلاب بهمن 57، به فکر تشکیل حزب کمونیست ایران بود و پس از انقلاب نیز همه تلاش خود را به کار بست تا کمونیست های سراسر ایران در ارتباط و تبادل نظر قرار گیرند و افق و چشم انداز تشکیل حزب کمونیست ایران را پیگیری کنند. بنابراین، کاک فواد، هیچ موقع مبارزه طبقاتی و مردمی خودش را به محل و منطقه ای محدود نکرد و همواره به فکر تشکیل حزب کمونیست ایران و سازمان دهی طبقه کارگر و حضور فعال در مبارزه سراسری کشور بود.

سروده زیبا و طبقاتی زیر، بزرگ ترین سند تاریخی به یادگار مانده از رفیق فواد است و به بهترین وجهی آرزو و ایده و چشم انداز وی در جهت تشکیل حزب کمونیست ایران را به نمایش می گذارد:

روزی که خورشید تابناک حزب کمونیست ایران طلوع می کند

روز رستاخیز سرخ زحمت کشان را نوید می دهد

و آن روز روز آب شدن برف های ستم است

رفقا خورشید را بجنبانیم.

اساسا با این چشم انداز تشکیل حزب کمونیست در صفوف کومه له زمینه قوی داشت و سرانجام کمونیست های شهرهای دیگر ایران و هم چنین اتحاد مبارزان کمونیست، حزب کمونیست ایران را در شهریور 1362، تشمیل شد. تاسیس حزب کمونیست ایران، محصول ادامه تلاش ها و مباحث نظری و عملی و برنامه ای که بیش از یک سال طول کشیده بود با دخالت درونی و علنی و فعالانه رهبران و کادرها و اعضای کومه ­له و اتحاد مبارزان کمونیست و هم چنین جمع های دیگری از کمونیست های سراسر ایران مشارکت داشتند، بود و با برگزاری کنگره موسس، حزب کمونیست ایران رسما اعلام موجودیت کرد. بنابراین، نقش کاک فواد که خود به طور فیزیکی در این مباحثات و پروسه تشکیل حزب حضور نداشت، اما افکار و آرای او توسط کادرها و اعضا و رهبری کومه له، به بهترین وجهی نمایندگی می شد و در همه جا تاثیر به سزایی داشت.

رفیق فواد، چه در دوران حیاتش و چه پس از این که جان باخت، به عنوان یکی از رهبران رهبر برجسته کومه له، در قلب هزاران کمونیست و انقلابی ایران جای گرفته بود به طوری که همه سازمان ها و احزاب چپ سراسر ایران و تحلیل گران و تاریخ نویسان با وجدان و واقع گرا، از او به نیکی نام می برند و بر نقش رهبری و محبوبیتش در میان مردم و کارگران انگشت می گذارند. از این رو، نام رفیق فواد، هم در جامعه و هم در درون حزب کمونیست ایران، نامی ماندگار و فراموش نشدنی و سنبل انقلابی گری کمونیستی، از خود گذشتگی و دل سوزی است.

رفیق فواد مصطفی سلطانی، به همراه تعدادی از هم فکرها و رفقایش در پائیز سال ۱۳۸۴ تشکلی را به وجود آوردند که بعدها «کومه له» نام گرفت. کومه له، از تشکیل حزب کمونیست ایران از سال 1362 تاکنون سازمان کردستان حزب کمونیست ایارن است. هر چند که تاکنون این حزب و سازمان کردستان آن، متاسفانه چندین انشعاب را از سر گذرانده است. این جریان با وجود این که دوره های مختلفی از حیات خود، افت و خیزهای متفاوتی پشت سر گذاشته، اما از مواضع و اهداف و برنامه کمونیستی خود دور نشده است.

رفیق فواد، در سال ۱۳۵۳ توسط ساواک دستگیر شد. حتی در زندان نیز رهبری بسیاری از مبارزات و اعتراضات درون زندان را بر عهده داشت. با تعمیق انقلاب ایران، در مرداد ماه سال ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. وی، بلافاصله دست به کار سازمان دهی مردیم شد و در مبارزات مردم شهرهای سنندج و مریوان علیه حکومت شاه نقش برجسته ‌ای را ایفا کرد. برپائی شوراها، تشکیل اتحادیه های دهقانی، تشکیل اولین دسته های پیشمرگ کومه له (سازمان مقاومت انقلابی زحمتکشان کردستان)، بخشی از مبارزات موثر و برجسته کاک فواد بود.

رفیق فواد مصطفی سلطانی، سرانجام در تاریخ نهم شهریور ۱۳۵۸، در روستای بسطام در مسیر بین شهرهای سقز و مریوان در یک نبرد مسلحانه نابرابر با آدم کشان حکومت اسلامی جان باخت!

رفیق صدیق کمانگر

صدیق کمانگر، در نیمه شب سیزدهم شهریور 1368، در یکی از اردوگاه های مرکزی کومه له، توسط یکی از تروریست های نفوذی حکومت اسلامی ایران ترور شد و جان باخت. چند روز قبل از آن نیز تروریست های حکومت اسلامی، رفیق غلام کشاورز را در لارناکای قبرس ترور کرده بودند. چند روز پیش به یاد غلام مطلب کوتاهی نوشته بودم که در سایت های اینترنتی منتشر شده است. ترور این کمونیست های دل سوز طبقه کارگر و مردم محروم، ضربه بزرگی به حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن «کومه له»، آن هم به فاصله بسیار کوتاه چند روزه بود.

آغاز مبارزه متشکل مارکسیستی رفیق صدیق در سازمان مخفی کومه له از اولین ماه های تاسیس آن بوده و به عنوان یک رهبر جنبش توده ای در دوران انقلاب علیه حکومت شاه و هم چنی پس از پیروزی انقلاب 57 مردم ایران نیروی، در راس توده های قیام کننده در سنندج قرار گرفت. از این رو، نام صدیق کمانگر با مبارزات کمونیستی و انقلابی در ایران و کردستان، با مبارزه علیه ستم گران و زور گویان، با سازش ناپذیری در مقابل دشمن و با هر آن چه که برای کارگران و محرومان مهم است، در هم آمیخته است.

رفیق صدیق کمانگر، در سال های دهه 50 در جریان اختلاف بین دهقانان زحمت کش روستای «دارسیران» مریوان با مالکین و فئودال های محلی، که به تدریج شکل یک مبارزه توده ای به خود می گرفت، در هیات یک وکیل شجاع و مبارز جانب دهقانان را گرفت و به دفاع از حقوق آنان برخاست. این اقدام شجاعانه وی، سر آغازی بود که اور را به یک چهره مردمی و محبوب و انقلابی در میان کارگران و زحمت کشان منطقه تبدیل کند.

در سال های بعد و به خصوص در اوایل انقلاب 1357 و در جریان تحولات انقلابی و مبارزه کارگران و مردم تحت ستم و آزاده علیه حکومت سلطنتی، رفیق صدیق، به رهبر انقلابی و مصمم در برابر تفکرات کهنه و ارتجاعی تبدیل شده بود.

صدیق کمانگر، در تیر ماه سال 1357 در حمایت و پشتیبانی از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در زندان شهر سنندج اولین تحصن در ساختمان دادگستری این شهر را سازمان داد.

وی در سال 1357، به عضویت هیات مرکزی کانون وکلا و جمعیت حقوق دانان ایران در آمد و در تشکیل کانون معلمان شهر سنندج نیز نقش فعالی بر عهده داشت. وی، یکی از موسسین اصلی جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب در شهر سنندج و سخن گو و مسئول آن بود.

22 بهمن سال 1357، صدیق کمانگر از مرکز تلویزیون سنندج خطاب به مردم مبارز منطقه پیام فرستاد و پیروزی انقلاب را به مردم نوید داد. در 28 اسفند ماه همان سال، به ابتکار کومه له شورای موقت انقلاب شهر سنندج تشکیل شد و صدیق سخن گو و مسئول این شورا شد.

رفیق صدیق کمانگر، چهره درخشان و مبارز با سابقه ای جنبش کمونیستی، آژیتاتور و سخن وی برجسته مردمی و از کادرهای بنیان گذار حزب کمونیست ایران بود.

سازمان دهی مردم آزادی خواه در شوراهای دهقانی و شهری، تشکل های زنان، جمعیت ها، اتحادیه های دهقانی، تشکل های کارگری، زنان، حرکت های سیاسی اعتراضی اجتماعی چون تحصن مردم شهر سنندج علیه حضور نیروهای حکومت اسلامی، کوچ مردم شهر مریوان، راه پیمایی طولانی سنندج - مریوان و بانه و سقز به طرف مریوان، چهره سیاسی کردستان را دگرگون کرد. در پیشاپیش جنبش انقلابی کردستان، کومه له و از جمله رفیق صدیق قرار داشت که محبوب کارگران و محرومان جامعه بود.

حکومت اسلامی که از دل چرکین حکومت سلطنتی بیرون جهید مانند هیولایی دستاوردها انقلاب 57 را با حرص و ولع غیرقابل تصوصری یکی پس از دیگری می بلعید، با فرمان خمینی، بینان گذار حکومت جهل و جنایت اسلامی، روز 27 اسفند ماه 1357، یعنی حدود 35 روز پس از پیروزی انقلاب، نیروهای سرکوبگر آن از هوا و زمین به کردستان یورش آوردند. در این روز نیروهاى مستقر در پادگان سنندج، شهر را مورد حمله تانک و توپ های خود قرار دادند كه در اثر این حمله صدها تن جان ‌باختند و یا زخمى شدند. در دومین روز حمله ارتش آدم کش دیروزی شاه و امروزی‏ اسلامى بر علیه مردم شهر سنندج، صدیق كمانگر سخن ‌گوى شورای موقت سنندج، با ارسال نامه ‌اى به خمینى هشدار داد که «این درگیرى مسلحانه از طریق صفدرى نماینده دولت و پادگان سنندج تحمیل شده است.»

در پی این واقعه آیت الله طالقانى، در راس‏ یك هیات دولتى به سنندج آمد و با نمایندگان مردم كردستان براى تشكیل شوراى 11 نفرى شهر، به توافق رسید و نسبتا اوضاع آرام شد. اما حکومت اسلامی، با تبلیغات دروغین و غیرواقعی خود، هم چنان نیروهای سرکوبگر خود را روانه کردستان کرد.

صدیق کمانگر، با موقعیت اجتماعی خود و به اعتبار کومه له، در برابر هیات های اعزامی حکومت اسلامی به کردستان محکم و استوار می ایستاد و بر خواسته های مردم کردستان تاکید می کرد.

نیروهای وابسته به حکومت اسلامی در تاریخ 31 فروردین ماه 1358، یك جنگ داخلى كرد و ترك را به مردم شهر نقده تحمیل کردند و گروه های حزب اللهی و پاسداران وحشی و نیروهای ارتش به فرماندهی ملاحسنى امام جمعه معروف ارومیه، شهر را ویران و اموال مردم را غار كردند. از سوی دیگر، نیروهاى حکومت در شهر مریوان به روى تظاهركنندگان آتش‏ گشودند و در روز 23 تیر ماه، 24 نفر را کشتند و بیش‏ از 40 نفر را نیز زخمى کردند. هواپیماهاى جنگى بر فراز شهرهاى كردستان به پرواز درآمدند و دیوار صوتى را شكستند.

خمینى، با صدور فرمانی به ارتش‏ و حزب‌ الله فرمان داد كه با تمام قوا به شهر پاوه حمله كنند. باین ترتیب، ارتش و سپاه پاسداران و نیروهای حزب الله‏ هجوم همه جانبه ای را در روز 27 مرداد 1358 به شهرهاى كردستان آغاز کردند. خمینى، هم چنین در 28 مرداد دستور حمله به سنندج را نیز صادر كرد. روز 28 مرداد 58، خلخالى که جنون آدم کشی داشت‏ به عنوان حاكم شرع از سوى خمینى، براى راه انداختن اعدام‌ هاى دسته‌ جمعى بدون محاكمه، به كردستان اعزام گردید. خلخالی، دادگاه های صحرایی راه انداخت و پاسداران تحت امر خلخالی، هر کسی را که به عنوان مخالف دولت دستگیر کردند بلافاصله به جوخه های مرگ سپردند. روز 29 مرداد ماه، نیروهاى ارتش‏ و پاسدار بخشى از شهر سنندج را به تصرف خود درآوردند. این ها چند نمونه از حملات پی در پی نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی و جنایات بى ‌شمار آن در كردستان، فقط در ماه‌ هاى اول انقلاب و اولین بهار آزادی است.

در پی حمله به کردستان، نیروهای سرکوبگر حکومتی به ترکمن صحرا، به شوراها و دیگر تشکل های کارگری و نهادهای دمکراتیک دیگر، سازمان ها و احزاب سیاسی چپ، به تجمعات زنان و اجباری کردن حجاب اسلامی، به روزنامه ها و چاپ خانه ها و اشغال آن ها، به دانشگاه ها و بستن این مراکز علم و دانش یکی پس از دیگری یورش بردند. علاوه بر اعدام های اوایل انقلاب، جوخه های مرگ حکومت اسلامی به ویژه از سال 60 تا 62 فعال تر شدند و قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367، اوج وحشی گری حکومت سرمایه داری اسلامی بود. جنایاتی که در کردستان و سراسر ایران، هنوز هم ادامه دارد.

ساعت 2 بامداد روز 13 شهریور 1368، هنگامی که چند لحظه پیش رفیق صدیق کمانگر ازکار نوشتن برنامه های رادیو صدای انقلاب ایران فارغ شده بود در دره موسوم به «بردانگاه» در اطراف شهر «رانیه» در کردستان عراق که مقر رادیوی صدای انقلاب در آن قرار داشت مورد حمله مسلحانه یکی از عوامل نفوذی حکومت اسلامی قرار گرفت و جان باخت.

***

به این ترتیب، به جرات می توان گفت که «کومه له»، تنها جریان سیاسی سوسیالیستی ایران بود که حتا یک لحظه نیز حاکمیت سرمایه داری اسلامی را نه تنها نپذیرفت، بلکه با بسیج توده ای و با قدرت در مقابل آن محکم و استوار از موضع کارگران و محرومان ایستاد و هنوز هم در جهت سرنگونی حکومت اسلامی و تحقق شعار «آزادی، برابری، حکومت کارگری» که شعار اصلی حزب کمونیست ایران است با هر کمبود و اشکالی بر خلاف جریانات دیگر، نه برای حاکمیت حزبی، بلکه بر عکس برای حاکمیت طبقه کارگر مبارزه می کند.

سالگرد تشکیل حزب کمونیست ایران را به همه اعضا و کادرها و دوستداران و رهبری این حزب و کومه له، صمیمانه تبریک می گویم و بی شک، بهترین ارج گذاری به هم رفقای جان باخته، پیگیری استراتژی کمونیستی است.

در حقیقت جان باختن سه رفيق و همسنگر مبارز و ارزنده، سه کمونيست برجسته و محبوب، رفقا فواد مصطفی سلطانی، غلام کشاورز و صديق کمانگر، کومه له و حزب کمونیست ایران را به شدت تکان داد؛ نه تنها رفقای آن ها در صفوف کومه له و حزب کمونیست ایران که آن ها را نزدیک می شناختند، در عین حال بسیاری از کارگران و کمونیست های سراسر ایران نیز از دست دادن آن ها، غم و اندوه بزرگی بود.

مسلما برای رزمندگان راه آزادی و سوسیالیسم، بهترین بزرگ داشت و زنده نگاه داشتن خاطره رفقای جان باخته شان، ادامه راه مبارزات کارگری کمونیستی آن ها و تلاش بی وقفه برای برپایی یک جامعه برابر و آزاد و انسانی عاری از ستم و استثمار سرمایه داری است.

گرامی باد یاد و خاطره چهره های سرشناس و پیگیر جنبش کارگری کمونیستی ایران، رفقا فواد مصطفی سلطانی، غلام کشاورز و صدیق کمانگر!

گرامی باد یاد و خاطره همه جان باخته گان راه آزادی و سوسیالیسم!

سه شنبه هشتم شهریور 1390 - سی ام آکوست 2011

bottom of page