پایان مهتدیسم آغاز فوادیسم
مهتدی هیچگاە میراث بجاماندە ازبینش فکری وخصلتهای مبارزاتی واخلاقی وهژمونی سیاسی کاک فواد را که به یک کاریزما و رهبر باعتماد و قابل اتکا درکومهله و دربین جنبش دموکراتیک مردم کوردستان درمدت کوتاهی تبدیل شده بود، به ارث نبرد….
انتشارنامه ای تحت عنوان بحران رهبری ازطرف جمعی ازکادرهای کومهله جناح مهتدی، دراین روزها در نقد واعتراض به عملکرد رهبری حزب و دفترسیاسی در رابطه بافعالیت سیاسی مبارزاتی تشکیلات دردرون حزب و درکوردستان، وضعیت ارتباطات سازمانی کومهله بااپوزیسیون ایرانی و کوردستانی، دیپلوماسی حزبی وانجام وظایف رهبری کومهله دررابطه با ارگانهای رسمی حزبی……وهمه این نکات مطرح شده نشاندهنده واقعیت های درونی این حزب و چالش های رهبری با بدنه تشکیلات این جناح میباشد. این مواضع سیاسی بیانی روشن از ناتوانی و ناکارآمدبودن سیاست های غیرمسؤلانه شخص مهتدی درسکان رهبری حزب کومه له امروزی میباشد که کاملا تحت اداره ونفوذ شخصی او وچند نفرهمکاروهمفکر وی دردفترسیاسی این تشکیلات است که نام کومه له را به گروگان گرفته اند و هرگونه سیستم دموکراتیک درساختار سازمانی این حزب بی معنا و کاملا خنثی شده میباشد وهیچگونه شایسته سالاری حزبی درتشکیلات ایشان وجود ندارد و یک سیستم خودتعریف کرده بنام “بله، چشم قربان مهتدی…”. درهمین حال تایید حقیقت دومی را نیزآشکارمیکنند که دبیر اول امروزاین جناح قبلا آزمون رهبری خود را درکومهله وحزب کمونیست ایران، دربیشتراز دو دهه بر سکان رهبری این تشکیلات درمبارزات سیاسی جریان چپ وانقلابی کوردستان درجنبش مبارزاتی دموکراتیک مردم کوردستان پس داده بود وآزموده را آزمودن خطاست. البته این دوستان که از کادرهای رده بالای نسل دوم کومهله درپروسه اردوگاه نشینی این سازمان هستنند. باید صدای منتقدین دیرین سیاسی کومه له رادرمورد شخص مهتدی که تک روی سیاسی او ناشفافی درمسایل مالی کومهله ومنفعل گرایی این شخص برای مقاصد شخصی وقدرت طلبی وخودخواهی سیاسی که ازجاه طلبی او سرچشمه میگیرد را میشنیدند. جداازاین انتقادها بارها افکارسیاسی و خط سیاسی فکری مهتدی مورد نقد جریان چپ سوسیالیستی کوردستان در چند سال گذشته بعد ازانشعاب ازحزب کمونیست وانشعاب دوم کومه له بصورت جدی قرارگرفت بود و اورا خارج از خط سیاسی و فکری کومه له وخصلتهای مشخص مبارزاتی این جریان قلمداد کردند. اما این واقعیت ها ازطرف این دوستان هیچ مورد کنکاش قرار نگرفت، بلکه دنبالروی سیاسی بدون بازخواست ازعملکرد و دورنما حزبی و رهبری، راه را برای ادامه این سیاست های مهتدی را بازتر کرد . چون واقعیت اینست چند تن ازاین کادرها درچندین سال گذشته جز سپاه و لشکر بله قربان گوی مهتدی دراین جناح بودند و او را اسطوره کومه له میدانستند . اما الان دراین شرایط نامه این دوستان دربیان نقدعملکرد وخط سیاسی فکری جریان مهتدی درکومه له آنهم به طرز شجاعانه و بادرایت و بازبینی نقش مهتدی درکومه له بااحساس مسؤلیت دراین شرایط آنرا باید به فال نیک گرفت و با پشتیبانی ازاین مواضع سعی کنیم نیروی تشکیلاتی وکادرهای دیگری که هم اکنون دراین جناح مصادره حزب کومه له هستند باید با افشاگری درنقش وتاثیر منفی مهتدی بعنوان چهره ی ازنسل اولیه کومه له که خط قرمزهای سیاسی کومه له را رد کرده و باهیاهوی سیاسی وباپشتیبانی عناصر وافرادی که هرگزنتوانسته اند خصلت های سیاسی وفکری کومه له رادرپراتیک تاریخ مبارزاتی جنبش دموکراتیک مردم کوردستان عمل کنند و صرفا بامکانیسم حزبی وهژمونی کومه له تجارت میکنند. وباید به این دوستان یادآوری کرد که بعد از مرگ کاک فواد، مهتدی هیچگاه میراث بجامانده ازبینش فکری وخصلتهای مبارزاتی واخلاقی وهژمونی سیاسی کاک فواد که به یک کاریزما و رهبر با عتماد و قابل اتکا چپ درکومه له و بین جنبش دموکراتیک مردم کوردستان درمدت کوتاهی تبدیل شده بود، به ارث نبرد و نتوانست باآزمون مبارزاتی فواد درطول این چند دهه درجایگاه رهبری کومه له کاریزما وهژمونی یک رهبرچپ سوسیالیست کوردستانی رادرفضای فکری کومه له ازخود بجا بگذارد. ازطرفی ایشان درعرصه اجتماعی کوردستان شخصیت قابل اتکا واطمینانی برای جنبش مبارزاتی لااقل بخش چپ وسیوسیالیست کوردنبوده، بی ثباتی سیاسی و اتکا ذهنی وفکری مهتدی به نیروی بیرون از مرزها برای پایان دادن وساقط کردن رژیم جمهوری اسلامی بسیار زیاد میباشد. که همین مساله باعث انفعال سیاسی فردی او و درجازدن حزب کومه له تحت امر وی میباشد. درهرصورت ایشان مبارزات روتین واجتماعی مردم کوردستان را بیشتر مانند فیلم وفانتزی سیاسی نگاه وتحلیل میکنند تا یک مبارز و یک سیاستمدار کورد که همیشه بتواند واقعیت اجتماعی جامعه را براساس اوضاع مشخص سیاسی اجتماعی فرهنگی درآن را بررسی وکارکرد و برنامه مشخصی برای آن داشته باشند. زمانی که کومه له دراوج قدرت سیاسی اجتماعی درعرصه مبارزات اجتماعی مردم کودرستان بود و بعنوان مدافع کارگران و زحمتکشان و زنان آزادیخواه وجریانی چپ رادیکال وانقلابی وعدالتخواه شناخته میشد، آنهم بواسطه عملکرد صادقانه وازجانمایه گذاشتن جمع زیادی ازکادرها وفعالین سیاسی جریان چپ سوسیالیست درکوردستان، باتمام گرایشات موجود سیاسی درون کومه له، توانست نام وجایگاه واعتباری درجامعه کوردستان پیدا کنند و تابوی ترس از چپ وکمونیست درجامعه را بشکنند و معیارهای ارزشی واخلاقی این نسل وتعهد خالصانه به تفکر سیاسی ومبارزاتی به مارکسیسم و چپ انقلابی رااحیاکنند ودراین زمان مهتدی با فرموله کردن و پیچیدن نسخه کمونیست ایرانی و رویاپردازی وائتلاف فقط باچند نفر فعال کمونیست دوآتشه غیرکورد و ایرانی باتشویق وپشتیبانی سیاسی مهتدی یا بقول امروز لابی مهتدی، حزب کمویست ایران تشکیل شد. میدان دادن بیش ازحد و جا دادن این دوستان درراس قدرت سیاسی وتشکیلاتی وخودسپرده گی یا خودباختگی و مسخ شدن مهتدی دررویاها و نظریه پردازیهای حکمتیسم اورامغلوب سیاسی ونظری کرده بود و برای سالیانی کومه له وجریان چپ وسوسیالیستی کوردستان رابلوکه وآنرادرکروگان سیاسی حکمتیستها قرارداد و این بابا ایجادفرصت سنگ مفت گنجشک مفت هر تز و راهکاری رابرای تحقوق آرمانهای سیاسی و بامتحمل کردن هزینه های بزرگی به جنبش اجتماعی مردم کوردستان وتجربه وآزمایش کردن تفکرات ورویاهای سیاسی خود دراین جنبش موجب خسارت سیاسی بسیارزیادی شدند. بتدریج بامیلیتاریزە شدن کردستان وباتحولات پیش رو جنبش، سرکوب عریان رژیم وجنگ داخلی درکوردستان ترازوی قدرت بنفع رژیم درآمد وشرایط برای فعالیت سیاسی کومهله تنگترشد وکومه له رابه آرامی به انزوای سیاسی کشاند و بانقدهای نظری ازعملکرد چپ فوادگرایی، حزب کمونیست را وارد فازانشعاب و دودستگی کردند، و درآخر با سمپاتی سیاسی فکری خود جمعی ازدلسوزان وفعالین چپ وسوسیالسیت کوردستان رابرای همیشه ازسنگردفاع از کومه له جداکردنند و باجریان چپ سوسیالیستی کوردستان خداحافظی کردنند کە امروز ما شاهدیم برخی از دوستان درجبهه دیگری وهمیشه با منافع ملی وفرهنگی وسیاسی کورد مخالف وجامعه سیاسی واجتماعی کوردستان را بسیار دگماتیستی وباهمان راست و چپ حکمتیستی تعریف میکنند. این رهبرعالیقدر دوباره در شرایط دیگری که فضای سیاسی حزب کمونیست ایران را برای قدرت طلبی وخوداحتمال برکناری ازرهبری رااحساس میکردونمیتواست از منافع فردی خود دفاع کنندوتحولات سیاسی درون تشکیلات را و اختلافات فکری آن رابه مسیردیگری برد، و باانشعاب ازحزب کمونیست ایران وارد فضای سیاسی دیگری شد. دوباره به اول خط برگشت وبلافاصله خود را تبرئه کرد وتوانست با همراهی جمعی دیگری پروژه احیای کومه له را از نوبنانهاد. درهمین مسیربنام احیای کومه له چند انشعاب دیگرداشته باشیم. امروز نیز دراین شرایط این دوستان دیگرنه فریب مهتدی رامیخورند و نه باردیگرتحت تاثیر فکری و فاکتهای نظری مهتدی این کومه له را باوردارند. امروز اینرا درک کردند که این آقا هرگز نتوانسته ازنظرسیاسی وفکری حتی پرنسیب یک چپ آزادیخواه عدالتخواه ودموکراسی طلب درحزب خود رابواسطه عملکرد سیاسی درایشان ودرپراتیک عملی مبارزات حزبی ویادرجایگاه رهبری.. باید بگویم پایان مهتدیسم فرا رسیده وجایگاه واعتباررهبری کومه له را برای چندمین بارازدست داده، و دروان خان سالاری و عشیره گرایی هم ازدیرباز تمام شده واین پیشمرگها افراد و یا گادرخصوصی نیستنند و گروگان سیاسی حزبی شما هم نمی باشند. اگرواقعا آقای مهتدی شما به شخصیت سیاسی خوداهمیت میدهید دوره سیاسی شما بپایان رسیده و عملا بایدخود رابازنشسته کنید. و اگر باور به این امرندارید لااقل ازرهبری کومه له خارج شوید تافضای اتحادوهمبستگی جناح های کومه له وبازسازی نوینی آغاز شود تا بار دیگراعتبار و خوشنامی کومه له دردفاع ازخواسته های دموکراتیک وانسانی مردم کوردستان به مرحله تازه ای برود وگره بست های سیاسی مابین جریان چپ وسوسیالیستی کوردستان درراه اتحادوهمبستگی سیاسی وتابوی تفرقه وانشعاب کومه له رابشکنند و باگذرازکومه له فعلی همه جناحهای انشعابی دراحیای وباورهای سیاسی چپ سوسیالیستی بانماد فوادیسم باشیم وبتوانیم باایمان به باورهای سیاسی فکری فواد جنبش های اجتماعی ومدنی رابا حضوریکپارچه مردم درتمام سطوح جامعه مبارزه سالاری مردم را با پیوندطبقه کارگروزحمتکش کوردستان به جای حزب سالاری وفردگرایی درجنبش دموکراتیک کوردستان پیوند دهیم. تانقطه امید واتکای تازه ای برای مبارزات مردم برعلیه استبدادمذهبی حاکم درایران باشیم نه گره کورسیاسی تشکیلاتی وسدی درمقابل مبارزات مردم باشیم. چون امروزاگر تحولی درکومه له ایجادنشود دوره گذرازکومه له های فعلی فرارسیده واگرهم درعرصه مبارزات حزبی وسیاسی مردم کوردباقی بماند باید منتظرانشعاب های بعدی باشیم کە ازنظرسیاسی وفکری حتما مشخصه کومه له رانخواهندداشت، وجریان چپ سوسیالیستی کورد مسیردیگری رادرراه انتخاب خواهدکرد.